من که فعلا نی نی ندارم نومزدم ولی شماها که دارید خوسحال میشیم خاطرات اون روزو واسمون بگید
من که فعلا نی نی ندارم نومزدم ولی شماها که دارید خوسحال میشیم خاطرات اون روزو واسمون بگید
وااااااااااااااااااای موضوع به این جالبی آخه چرا هیچ کس استقبال نکرده؟؟!!!!
ایلیای من روز 27 بهمن 1387 ساعت دوازده و چهل دقیقه ظهر متولد شد بس که ذوق تولد بچه ام رو داشتم روز قبل یادم رفت برم بیمارستان و پرونده مو تحویل بدم فرداش با هزار التماس و خواهش قبول کردن که منو عمل کنن یادمه صدای گریه ایلیا رو که تو اتاق عمل شنیدم خودم زدم زیر گریه طوری که همه پرسنل متحیر شده بودن .... یادش به خیر انگار همین دیروز بود
حالا نوبت شیرین خانومه که در تاریخ 9/9/89 راس ساعت 9 صبح متولد شد یادمه وقتی به دنیا اومد یکی از پرستارا گفت وااااااای چقدر این نوزاد سفید و خوشکله بعد منو نیگا کرد و گفت از مامانش خیلی خوشکلتره !!!!!!!!
آخه خانومی من لحظه تولدش واقعا سفید بود مث سفید برفی البته این قضیه چند ساعت بعد کاملا کن فیکون شد هر کی میدیدش می گفت چقدر سبزه است در عرض چند ساعت دخملی من حسابی رنگ عوض کرد....
:khanmoodas: اصل ماجرا رو ندارم چ برسه به جزئياتي چون ني ني :(53):
:rose4u::rose4u:نی نی گولوی ما یعنی آقا یوسف که فردا 20/اسفند/1391 ساعت 13:27دقیقه دوسالش میشهتو یه روزه برفی بارونی مثل امروز به دنیا اومده خاطره ای که از این روز دارم این بود که من صبح ساعت 5 برای رفتن به اتاق عمل آماده شدم سرصورت شستم مسواک زدم آرایش کردم همه رو میخندوندم شاد و خوشحال و خندون بودم خلاصه دو نفر قبل از من به اتاق عمل رفتن و من قرار بود سومین باشم از 5صبح تا ساعت دقیقا یک ربع به یازده هر هر و کرکر میکردم برای همه و همه هم خوشحال بودن که خداروشکر پردیس ترسی نداره و پرستار اومد و فشارم رو گرفت روحیم رو هم که دید خبردادن که همه چی مرتبه چشمتون روز بد نبینه تا نشستم رو این تختا که چرخ دارن و وارد آسانسور شدم برم اتاق عمل یه هوچی گری ای راه انداختم که بیا و ببین همه رو به گریه انداختم هیچ فشارم اومد روی 6 چنان میلرزیدم که دوتاپتو روم بود و هنوز سردم بود خلاصههههههههه
دکتر هم کلی اون پرستاررو دعوا کرد که تو دو طبقه چطور میشه فشارش از 9بیاد روی شش
استرسو داشته باشید دیگه
اما یه خاطره یا یه چیزه جالب بهتون بگم
تو همه مناسبتهای ما بارون میاد همیشه و هرسال خیلی برای خودم هم جالبه روزه بله برون روزه عقد شب عروسی روزی دنیا اومدن یوسف
و همینطور سالگرد بله برون سالگرد عقد سالگرد عروسی و روز تولد یوسف
خیلی این روزها رو دوست دارم وقتی بارون میباره کلی دلگرمی پیدا میکنم
اینم از این فردا هم تولد آقا یوسفه گله
ازش میپرسیم تولده کیه ؟ میگه اوسفه....
میگم اوسف چی میخواد؟ میگه اوچقه....
حالا قراره برای فردا برای اوچقه بخریم:areee::areee::areee:
لطفا از صفحات قبلی هم دیدن کنید
با تشکر:gol4u:
اول از همه که پردیس جون تولد گل پسرت مبارک انشاالله که 120 سالگیش رو جشن بگیره
بعدهم پردیس یه کم مراسماتون رو زیاد کنید شاید که بارون بیشتر بیاد ما هم فیض ببریم
بعدش هم ، اونی که آقاپوسف میخواد چی هست؟؟
امیدوارم شما هم نگی اوچقه:kh::kh:
اوچقه یوسف هم خریداری شد خداروشکر
لطفا از صفحات قبلی هم دیدن کنید
با تشکر:gol4u:
مبارکش باشه عزیزم.ان شالله دامادیش
گاهی میتوان تمام زندگی را در آغوش گرفت
ففط کافیست تمام زندگیت
یک نفر
باشد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)